چاپ

پرسه های من

on .

رای دهی:  / 198
ضعیفعالی 

و در من روزهایی که دیگر هرگز باز نمی گردند
در من چه آرزوهایی که دیگر هرگز به حقیقت نمی پیوندند
در من چه خواب هایی که دیگر حتی در رویا هم نمی بینم
در من چه خنده هایی که دیگر حتی در خیالم هم نمی آیند
چه نگاه هایی که دیگر هرگز بهم گره نخواهند خورد....
و در من گرمایی که نه هرگز دست مرا گرم کرد و نه روح او را متعالی
در من چه حرف هایی که در گلویم خانه کردند و بغض مرا همیشگی
چه اشک هایی که نه می آیند و نه درد مرا تسکین می دهند
چه ناله هایی که سال هاست هم خواب منند...
چه فریادهایی که نه می توانم بزنم و نه کسی می خواد بشنود

چه ساعت هایی که مرگ مرا با خود نبرد و من در تکاپوی مرگ...
روزهایی که شمارش هرگز از دستم خارج نمی شود حتی اگر نام خود را هم از یاد ببرم!
لحظه هایی که تنها آرزویم دستانش بود و او را در آغوش دیگری چه بیگانه دیدم و دم نزدم!
سال هایی که بازگشتش تنها آرزویم بود و در این آرزو آخر جانِ بی جانم را در انتظار دادم ... بی هیچ انتظاری...

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

ارتباط با ما

جهت ارتباط با ما می توانید از طریق ایمیل و شبکه های اجتماعی با در تماس باشید.

این ایمیل آدرس توسط سیستم ضد اسپم محافظت شده است. شما میباید جاوا اسکریپت خود را فعال نمایید  

Instagram.com/Tannazetminan 

Linkedin.com/in/Tannazetminan 

FB.com/chera.tarkam.kard